۱۳۸۹۰۹۱۴

اولین‌بار



فلاش فيكشن

(دوره‌ي جديد، شمارۀ بیست و نه)


   زن چند ساعتی هست که مشغول انتخاب انواع لباس‌هایش برای سفری یک هفته‌ای به خارج از کشور است. او و همسرش در اولین ساعات صبح فردا، عازم فرودگاه خواهند شد.

۶ نظر:

ایدا گفت...

چه کوتاه! حتی سفر هم کوتاه بود!

ن. بیدار گفت...

گرچه اونی که مرتکب اثر شده، در موردش چیزی نگه بهتره، اما بذار این یه دفعه رو بگم: در فیکشن‌ها باید به عنوان و کلمات با دقت بیشتری نگاه کرد. بیشترِ "خواندن و خلق داستان" نزد خواننده باقی می‌مونه یا در واقع همون "کشف".
تو کوتاهی رو کشف کردی. حالا به عنوان اثر و کاری که زن داره انجام می‌ده بیشتر دقت کن.
ممنون بابت خوندن فیکشن آیدا جان.

آیدا گفت...

خوب راستش چیزهای دیگه ایی هم کشف کردم، اما بیان نکردم!
و به قول خودت هر کسی با خوندنش یه برداشتهایی می کنه، و در کل ممکنه نویسنده چیزی بنویسه و یه منظور خاصی داشته باشه اما خواننده برداشتهای دیگه ایی بکنه که اصلا تو ذهن نویسنده نبوده.
خواهش می کنم :)

ن. بیدار گفت...

اوهوم... تو نظریه‌های ادبی به‌ این کار می‌گن: ناویل، خوانش... یا "خواندن داستان"، "خلق مجدد"... این دوتا آخری تو "مرگ مولف" بارت، استارتش زده شد!

آیدا گفت...

اتفاقا الان که دارم نظریه های ترجمه رو به طور گسترده تر می خونم، ما هم یه جورایی مرگ مترجم رو تو یه دوره هایی داریم، که از همون مرگ مولف سرچشمه می گیره!

ن. بیدار گفت...

مرگ مترجم... به نظرم مترجم از طرفی می‌میره و از طرفی خالقه!
زمانی خالق محسوب می‌شه که طبق نظریه مرگ مولف، "متن اثر" رو از یک نظام نشانه‌شناسیک‌ مبداء به نظام نشانه‌شناسیک مقصد می‌بره و در ضمن این انتقال ممکنه تاویل خودش از اثر رو هم در اثر بگونجونه و نوعی خلق اتفاق بیفته. و زمانی هم می‌میره که حالا "متن اثر" با خوانندگان در نظام نشانه‌شناسیک دوم ارتباط برقرار می‌کنه و تاویل یا "خواندن داستان" خوانندگان آغاز می‌شود.