۱۳۸۸۰۹۲۳

آن‌ها...


فلاش فيكشن

(دوره‌ي جديد، شماره هجده)


جایشان تغییر نمی‌کند. مدتی است که همانجا می‌نشینند. هم مرد، هم آن‌ها. گرچه جای خوبی برایشان نباشد. این را هم مرد می‌داند هم آن‌ها اما گویی به‌سان مرد دریافته‌اند گریزی از سرنوشت خویش ندارند. سرنوشتی گره‌خورده با سرنوشت مرد.

آرام و بی‌حرکت، و با چشمانی همیشه بسته، پذیرای سهم خویش از اتفاق ره‌گذرانند. گوش به سمفونیِ قدم‌ها سپرده و در رویای خویش آن‌ها را تصویر می‌کنند:

قدمی که به پیش می‌آید و بی‌تفاوت دور می‌شود، چشمانِ جستجو‌گر یک مشتاق، هراسِ از دستانی که به روی تن‌شان گشوده می‌شود و رها از اضطرابِ آن‌ها می‌رود،... و لحظه‌ی لمس دستی که برای برداشتنشان آرام و باشکوه خم می‌شود.

هیچ نظری موجود نیست: