۱۳۹۲۰۴۲۴

تحیر یک ناظر

به راوی‌ها

درخود فرورفته، پشتِ قابی به‌جای‌مانده از یک ترافیک: در عمق، آنسوی خیابان، مرد موتورسوار. پشتش به قاب. کلاهِ رنگ‌پریده‌ی قرمز. ستون‌کردن دوپا برای تعادل موتور. زنی چادری، چادرش سیاه؛ که در تناسب حیرت‌انگیزی با قاب، پشتش به قاب. ایستاده در کنار موتور. بلند‌شدن دخترک تَرک مرد موتور‌سوار. تلاش مرد برای متعادل نگه‌داشتن موتور. بیش از حد سنگین به‌نظرآمدن دخترک نسبت به سنش. از دست‌رفتن تعادل موتور. چابکی خاصِ زنِ چادر سیاه؛ آمدنش از عادت؛ قاپیدن دخترک در هوا [راوی دوم؛ خیال: چهره‌ی بی‌حالت دختر. گویی برخلاف زن، او تصمیمی برای پیاده‌شدن ندارد]. کج‌کردن موتور توسط مرد. عقب‌تررفتن زن. بالاخره کنده‌شدن دخترک از روی موتور. باز عقب‌‌تررفتن زن. دوباره باز عقب‌تررفتن زن، تا پای راست ستون‌شود؛ تا سقوط نکنند. حالا سربرگرداندن مرد. بلندکردن لاستیک جلو با چابکیِ خاص. آمدنش از عادت. لبخند دخترک هنگام آرام‌گرفتن درکنار زن ] راوی دوم؛ خیال: دختر با لبخند گویی چیزی به زن می‌گوید]. نخندیدن مرد. آمدنش از عادت. درفکر عبورِ چرخِ باقی. رد چرخ روی جدول. عبور چرخ. لبخندِ دخترک همچنان. نمی‌توان گفت به تلخی. نمی‌توان گفت به شیرینی. لبخند فقط. و بعد به آسوده‌گی، جابه‌جا‌شدن قاب. تحیر ناظر از این همه آسوده‌گی.

هیچ نظری موجود نیست: