فلاش
فيكشن
(دورهي جديد، شمارۀ سی
و چهار)
مردی که راوی در خط مقدم جبهه به صورتی کاملن اتفاقی پیدایش
کرده، هر سه فرزند خود را در سالهای جنگ و در جبهه از دستدادهاست. اولی را مدتها
پیش و در سالهای آغازین، دومی را دیشب، و خبر سومی جلوی دوربینی به او گفتهمیشود
که دارد فیلمِ فردایِ عملیاتی بزرگ و موفقیتآمیز را میگیرد. وقتی خبر به مرد دادهمیشود،
از جمع جداشده، سکوتکرده، سر به تنها داراییش، اسلحه، میساید.
راوی به
درستی تشخیصداده که مرد در شوکی عظیم به سرمیبرد. او این واماندهگی مرد را به «جهاد اکبر» تعبیر میکند. روایت شکلمیگیرد هرچند راوی
به خطامیرود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر