اشاره: پس از خواندن اثللوی شکسپیر و دیدن اجرای سه ساعتهی بیبیسی کار به کارگردانی جاناتان میلر، شیفتهی یاگو شدم و مدتی در سر کار و عصرهای نوشتن که دارم و رویا، با او بودم. سپس با تکنیکی که از کافکا برای پرداختن (خلاصی از شر!) این نوع از کاراکترها در متون قوی آموختهبودم، به یاگو پرداختم. بیشک یاگو یکی از کارشدهترین کاراکترهای همهی درامها در همهی زمانهاست. پس از نوشتن یاگو، به سه تن برای خواندن و نظردادن آویختم. از آن سه تن، دوتاشان شفاهی چیزکی گفتند و رفتند، و یکیشان برایم چیز نوشت، در ایــنامه کرد و فرستاد. متن آن ایــنامه را مناسب چاپ در این جزیره دیدم از آن جهت که خودش سوبژکتیو است و راهانداز متن یا متونی دیگر. پس به این امید...